دانش آموخته کارشناسی ارشد برنامه ریزی توسعه منطقه ای، دانشگاه علامه طباطبایی تهران
چکیده
تاریخ کهن بشر و خصوصاً تاریخ معاصر کشورمان سرشار از رویارویی با بحرانهای متعدد است. ذهن تک تک افرادی که در این پهنه از جهان سکونت دارند سرشار از تجربه بحرانهای طبیعی و انسانی است که تنها بصورت شفاهی بیان شده و تا بحال این تجربه گرانسنگ مکتوب و گردآوری نشده است. به گواه تاریخ، عدم کفایت در مواجهه با بحران و تصمیمگیریهای بدون پشتوانه علمی (حکمرانی در تعلیق) به بحران بعدی موکول و کمافیالسابق تنها در زمان اوج بحران به مدیریت آزمون و خطایی تبدیل میگردد. این نوع از برخوردها، آسیبهای غیرقابل جبرانی را به جامعه تحمیل کرده است. از ابتدای شیوع ویروس کرونا در جهان، جامعه علمی بدنبال آن بوده است تا ساز و کار گسترش این بیماری، تأثیرات اقتصادی، اجتماعی، و زیستمحیطی آن را کشف نماید و سیاستهایی در راستای بهبود و سازگاری با این بیماری اتخاذ کنند. گزارش پیش رو به دنبال تحلیل ابعادی از سیاستگذاری دولت است که در فرآیند حکمرانی شهری، مهار بحرانها را با مشکلات زیادی مواجه کرده است. به طور مشخص سیاست فاصلهگذاری اجتماعی در بحران پاندمیک کرونا یکی از مهمترین مواردی است که میتوان در صورت اجرای صحیح و به موقع آن تا حد زیادی از شیوع این بیماری کاست و مرگ و میر را کاهش داد. شاهد این مدعا تجارب جهانی سالهای دور و نزدیک در جهان و داخل کشور است. کرونا اولین بحران اپیدمیک نبوده و آخرین آن نیز نخواهد بود. در مواجهه با بحرانهای بعدی، شهرها نباید بدون برنامه باشند و به یکباره حیرتزده شوند. چرا که شهرها تنها برای مواقع عادی ساخته نمیشوند، بلکه در بحرانها هم باید کارآمد باشند. شهر سرپلذهاب در طی سه سال گذشته بحرانهای متعددی را پشت سر نهاده است که به دلایل مختلف به فاجعه تبدیل شدهاند. زلزله آبانماه 1396 سرپلذهاب و تخریب شدید آن به دلیل ناکارامدی در حکمرانی به فاجعه تبدیل شد. چنان که تبعات اجتماعی، اقتصادی، روحی- روانی و ... آن هنوز هم پابرجاست. سیل فروردین ماه 1398 نیز به نوبه خود چالشی جدی برای حکمرانی شهری بود که باعث غافلگیری مردم و مسئولان شد. در نهایت بحران کرونا نیز با مشکلات مختص به خود، به گونهای دیگر لایههای مختلف نظام حکمرانی را به چالش کشیده است.