گروه علوم سیاسی، دانشکده علوم اداری و اقتصاد، دانشگاه اراک.
چکیده
حکمرانی استانی بهعنوان یکی از گونههای حکمرانی محلی بر اصل تمرکززدایی استوار است. این نوع حکمرانی بیشتر در جوامعی مطرح میشود که از قومیتهای گوناگون دارای مطالبات محلی تشکیل شده است. از سوی دیگر، بنیان عقلایی اصل تمرکززدایی، کارآمدی معطوف به اقتضائات محلی و نیز حق مشارکت مردم و مسئولیتپذیری آنها در امر حکمرانی است. درواقع، حکمرانی شهروندمحور (مردمپایه)، به نیازهای محل (در اینجا استان) توجه دارد، اما برایند چگونگی تنظیم و سازماندهی عمودی قدرت سیاسی، یعنی ایجاد روابط نهادیشده میان شهروندان و اجتماعات طبیعی از یکسو و دولت از سوی دیگر، بر اساس متغیرهای محیطی (محیطپایه)، مسئله اصلی در حکمرانی محلی و استانی بهشمار میرود. خروجی حکمرانی مطلوب استانی، کارآمدی و مشروعیت نظام سیاسی و یکی از مهمترین پیامدهای آن، افزایش قدرت ملی است. این در حالی است که دغدغه اصلی در بسیاری از نظامهای تمرکزگرا، مسئله امنیت، نظم عمومی و ثبات سیاسی است. ازاینرو، پرسش اساسی آن است که چگونه میتوان در بستر دغدغه امنیت، کارآمدی و مطلوبیت حکمرانی محلی را تبیین کرد؟ این نوشتار میکوشد با روشی تحلیلی، به پرسش مزبور پاسخ دهد. به نظر میرسد حکمرانی محلی مطلوب میتواند با کسب اعتماد بیشتر شهروندان و افزایش مشروعیت نظام سیاسی در راستای همگرایی امر محلی و امر ملی توفیق بیشتری داشته باشد. برایند این مسئله افزایش قدرت ملی کشور خواهد بود. از سوی دیگر، هرچه میزان قدرت ملی بیشتر باشد، ثبات و نظم پایدارتر خواهد بود.